به گزارش پايگاه خبري پيرغار به نقل از ايسنا: ساعت حدود دو بعداز ظهر بود که مردجواني با کولهاي بر پشت وارد دفتر خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)ي کرمانشاه شد و گفت که قهرمان قهرمانان رزميکار جهان است و ميخواهد از داستان زندگياش براي مردم بگويد.
منطقه کرمانشاه،او قبل از هر چيز، حکم قهرماني جهانياش در سومين دوره فستيوال هنرهاي رزمي و حکمي که در آن از او به عنوان بهترين بهترين رزمي کاران جهان در سال 2012 ياد شده بود را به ما نشان داد.
و خلاصه کلي مستندات به ما نشان داد که من «سيدفرشاد درکه»، برترين رزمي کار جهان در سال 2012 هستم.
... او داستان زندگياش را از زماني براي ما بازگو کرد که پدرش او را به دليل اينکه فقط و فقط ورزش ميکند و به فکر کار و زندگي نيست از خانه بيرون کرده!!!
فرشاد، پس از اين اقدام پدر، کولهاش را همچون امروز که بر پشتش بود و به دفتر ايسنا آمد، به پشتش مياندازد و راهي تهران ميشود تا شايد آنجا کسي باشد که قدرش را بداند، اما ...
فرشاد، شبهاي سرد را با گرماي تنها يک کارتن در پارکهاي تهران سر ميکند. او در ادامه کاري در يک آب انار فروشي مييابد و هر روز تا ساعت دو بعداز نصف شب مشغول ظرف شستن و پوست انار گرفتن ميشود و بازهم به سراغ کارتن ميرود و خواب؟؟؟ !!!
اين فرشاد، همان فرشادي است که 11 مدال قهرماني استاني دارد، همان فرشادي است که 10 مدال قهرماني کشوري دارد و همان فرشادي است که سال 2010 قهرمان کاپ آسيا شد، آري اين فرشاد همان فرشاد است.
بيتوجهيها، بيکسيها، بيپوليها، بيسرپناهيها و تنهاييها، فرشاد را بارها به فکر خودکشي مياندازد تا اينکه يکبار دل را به دريا ميزند و طنابي را به دار ... و خود را رها ميکند ... براي رهايي از بيتوجهيها، بيکسيها، بيپوليها، بيسرپناهيها، تنهاييها و ... شمارههاي نفسش رو به اتمام است و چشمانش رو به سياهي مطلق که دوستانش سر ميرسند و او را از طناب داري که خود آويخته بود، پايين ميکشند ... هنوز هم اثر طناب دار بر گردن فرشاد خودنمايي ميکند.
... به او خبر ميدهند که سومين دوره فستيوال جهاني هنرهاي رزمي به زودي در ايران (جزيره کيش) برگزار ميشود و او که دو سال است عضو تيم ملي کيک بوکسينگ ايران است براي شرکت در آن دعوت ميشود.
گويي جان تازهاي در فرشاد دميده ميشود و عزم ميکند که قهرمان جهان شود.
فرشاد را کسي ياري نميدهد و تنها از سوي هيئت ورزشهاي رزمي کرمانشاه قول ميدهند که براي شرکت در اين مسابقات 50 هزار تومان به او بدهند!!! اما فرشاد نااميد نيست.
او اراده ميکند...
فرشاد 15 روز قبل از برگزاري مسابقات فقط يک نوع غذا و آنهم سادهترين نوع ساندويج را ميخورد!!! اما دست از تمرين بر نميدارد، هرجا که باشد و هر شرايطي که داشته باشد، خودش با خودش تمرين ميکند.
فرشاد مبلغي را از دوستانش قرض ميگيرد و عازم پيکار جهاني در کيش ميشود.
او شب قبل از مسابقه را هم در پارک خوابيد!!!
روز مسابقه فرا ميرسد ... فرشاد را هيچ کس رقيب نيست، همه را با اختلاف شکست ميدهد و در فينال با تکنيکي خارقالعاده حريف اسپانيايياش را هم شکست ميدهد و قهرمان سومين دوره فستيوال جهاني هنرهاي رزمي ميشود.
کميته داوران به دليل ارائه مسابقاتي خارقالعاده، فرشاد را به عنوان بهترين بهترين رزميکاران سال 2012 برميگزيند.
و اين داستان زندگي برترين رزميکاران جهان بود.
اما فرشاد درد و دلهاي ديگري هم دارد، او ميگويد، الان که قهرمان جهان شدهام، نمي خواهم کسي از من سوءاستفاده کند و آنها که مرا از ياد برده بودند، مرا ياد کنند. نميخواهم مسوولان ورزشي استان و کشور از نشان قهرماني من به عنوان عملکرد مثبت خود ياد کنند و اين عنوان را در ليست کسب افتخارات فدراسيون و هيئت خود قرار دهند.
وي همچنين ميگويد: در ايران همه چيز در فوتبال و کشتي خلاصه ميشود، و هيچ اهميتي به قهرمانان ديگر رشتهها به ويژه رشتههاي رزمي نميدهند.
فرشاد ميگويد من گلهاي از هيچ کس ندارم فقط ميخواهم بگويم که اگر قهرمان جهان شدهام تنها خدا بوده که مرا ياري کرده است.
... و او که اکنون داستان کوتاه اما پر از درد و رنج و غماش را براي ما بازگو کرده، بازهم کولهاش را بر پشت مياندازد و ميرود که بازهم در مغازه آب انار فروشي کار کند و شبها را در پارکها به صبح برساند.